فلسفه پزشکي چرايي و اهميت آن

فلسفه پزشکي چرايي و اهميت آن

شايد در حدود يک دهه باشد که بحث "فلسفه پزشکي" در کشور ما در نشرياتي که با موضوع فلسفه و انديشه منتشر مي‌شوند، مورد توجه قرار گرفته است. در ابتدا بايد به اين نکته اشاره کرد که بحث "فلسفه پزشکي" براي نخستين بار از سوي پزشکان در ايران طرح شد، در حالي که جاي آن بود که استادان و متخصصان فلسفه اين بحث را مطرح مي‌کردند. به هر روي، اينک اين بحث در کشور جريان يافته و در گوشه و کنار افرادي هستند که بحث "فلسفه پزشکي" را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار مي‌دهند. اگرچه بايد اعتراف کرد که اين بحث هم مانند بسياري از موضوعات فلسفي که طي سال‌هاي اخير به آن "فلسفه مضاف" گفته شده است، از سوي کشورهاي غربي و آمريکايي و آن هم به واسطه ترجمه وارد جريانات فلسفي ايران شده است. لذا ما با بحثي ريشه‌دار در سنت فلسفي غربي رو به رو هستيم که از سوي محافل "فلسفي" و "پزشکي" به جد مورد توجه است، پرسش‌هاي بسيار مهمي در باب زندگي و حيات که در دو زمينه "فلسفه" و "پزشکي" طرح مي‌شود و با رشته "فلسفه پزشکي" گره خورده است. بنابراين بحث "فلسفه پزشکي" را مي‌توان يکي از مهم‌ترين شاخه‌هاي فلسفي دانست که بايد مورد توجه و تاکيد قرار گيرد. هنوز به اين رشته هم مانند بسياري از رشته‌هاي ديگر "فلسفه مضاف" که بايد به آن توجه جدي داشت، در محافل دانشگاهي ما اقبالي صورت نگرفته و افرادي که در اين زمينه کار مي‌کنند بيشتر از سر علاقه و توجهي که به اين موضوع دارند، درباره "فلسفه پزشکي" فعاليت مي‌کنند. جهت تدارک پرونده‌اي درباره "فلسفه پزشکي" براي مجله "اطلاعات حکمت و معرفت" که تاکنون بيش از صد شماره از آن در اختيار مخاطبان قرار گرفته، در ابتداي امر بر آن شديم که مخاطبان خود را با چيستي و ماهيت فلسفه پزشکي آشنا کنيم. بر همين اساس  محتواي نخستين پرونده را در اين مجله بيشتر به تعريف و تبيين و چيستي "فلسفه پزشکي" اختصاص داديم. امروزه تحقيقات بسيار جدي‌اي در اين حوزه در حال انجام است و بحث فلسفه پزشکي را از منظرهاي مختلف اعم از هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي و هرمنوتيک و اخلاق و منطق و ... مورد بررسي قرار مي‌دهند. لذا اميدواريم که در پرونده‌هاي آتي بحث "فلسفه پزشکي" را از منظرهاي مختلف مورد بررسي قرار دهيم. اين پرونده ترکيبي از موضوعات سهل و مشکل است و عبارات سخت و آسان در آن آميخته شده است. انتظار بر اين است که مخاطبان محترم متن را خوانده و خود پرسش‌هاي جديدي را در ذهن خود ايجاد کنند، چرا که "فلسفه پزشکي" اساسا بحثي طولاني و دامنه‌دار و گسترده است. در اين پرونده دو گفت و گو با دکتر همتي مقدم و دکتر نمازي صورت گرفته که هر دو ايشان در حوزه "فلسفه پزشکي" طي سال‌هاي اخير فعاليت کرده‌اند و هدف آنها نيز در اين گفت و گو تبيين چيستي و چرايي و معناي دقيق فلسفه پزشکي است. دکتر همتي مقدم در ابتدا به تبيين فلسفه پزشکي پرداخته و وجه مميزه آن را با ديگر فلسفه‌هاي مضاف طرح کرده است. همچنين فارغ از موضوعات فلسفي که در گفت و گو به آن اشاره شده است به اين نکته نيز تاکيد شده که طرح بحث فلسفه پزشکي چه دستاوردي براي جامعه فلسفي از يکسو و جامعه پزشکي از سوي ديگر دارد. در گفت و گو با دکتر نمازي نيز سعي شده تا بحث فلسفه پزشکي را از منظر سلامت و بيماري بررسي کنيم. اگرچه سلامت و بيماري دو مفهوم پزشکي هستند اما در فلسفه پزشکي جايگاه ممتازي دارند. چرا که ابعاد وجودي انسان حتي به لحاظ جسمي و روحي با موضوع سلامت و بيماري رو به رو است. در ادامه بحث نيز سعي کرديم همين موضوع را از منظر فلسفي مورد بررسي قرار دهيم.  در ادامه اين پرونده مقاله‌اي از جيمز اي. مارکوم، استاد دانشگاه بيلر آمريکا، انتخاب کرديم که وي درصدد است معناي فلسفه پزشکي را که رشته تحصيلي‌اي جدا از رشته‌هاي علوم فلسفه يا پزشکي است را تبيين کند. همچنين در اين مقاله به مسائل و مشکلات معرفت‌شناسانه، به خصوص خردگرايي در برابر تجربه‌گرايي، تفکر و داوري‌هاي پزشکي درست، تبيين‌هاي پزشکي محکم، و دانش تشخيصي و درماني صحيح اشاره مي‌شود. مقاله ديگري نيز با عنوان "علم و عمل پزشکي از منظر فلسفه علم" اثر فرد گيفورد در اين پرونده وجود دارد که فلسفه پزشکي را از منظر فلسفه علم بررسي مي‌کند. يکي ديگر از موضوعاتي که در بحث فلسفه پزشکي مورد توجه است، نسبت آن با روان‌پزشکي است. جان ليک، متخصص روان‌پزشکي از استنفورد، سعي کرده بحث روان پزشکي و جايگاه و اهميت آن را تبيين کند. در مباحث فلسفه پزشکي بحث مراقبت نيز از اهميت خاصي برخوردار است.  در مقاله‌اي با همين موضوع رابطه ميان "مراقبت" و" پزشکي" از يونان باستان تا عصر حاضر بررسي مي‌شود. به زعم نگارنده در يونان، مراقبت حکم دليل وجودي و خاستگاه پزشکي را داشت، اما به تدريج در قرون وسطي و سپس در قرن 19 راه اين دو از يکديگر جدا شد. امروزه، تنش ميان مراقبت و پزشکي به واسطه توجه جامعه و نيز توجه علم پزشکي به بيمار، به عنوان يک فردِ داراي هويتِ انساني از نو شدت گرفته است.اما خلط عامدانه اين مسئله با تعريف و لوازم فلسفه فرديت‌گرايي، از سوي متوليان امر و از سر برخي ملاحظات اقتصادي، عملا مسووليت مراقبت از سلامت را بر شانه‌هاي ناتوان خود بيمار قرار داده است. در مقاله "عقل باوري و تجربه گرايي" تاليف جيمز مارکوم نيز جدال ميان عقل باوري و تجربه‌گرايي در فلسفه پزشکي به بحث و بررسي گذاشته شده است. نويسنده مدعي است اگرچه در حوزه درمان، الگوي زيست پزشکي حکمفرماست و معرفت‌شناسي آن بر تجربه‌گرايي استوار است، با اين حال نبايد نقش عقل‌باوري را در مسائل حل نشده معرفت شناسيِ پزشکي ناديده گرفت. وي مي کوشد به سنتزي ميان اين دو رويکرد معرفتي در پزشکي دست يابد. در پايان سخن به اين نکته اشاره کنيم که  بحث‌هاي بينا‌رشته‌اي تا وقتي که ديالوگي با هم نداشته باشند، نمي‌توانند نتيجه در خور توجهي را در انتها در اختيار مخاطب قرار دهند و متاسفانه اغلب به کلي گويي و حتي پيچيده‌گويي درمي‌غلطند. با تمام تفاصيلي که طرح شد ،بايد به اين نکته نيز توجه کنيم که در سنت فلسفه ايراني بودند فيلسوفاني که طب و طبابت نيز با فلسفه آنها ارتباط جدي داشته است. در اين ميان مي‌توان به چهره شاخص فلسفي يعني ابن سينا اشاره کرد. اگرچه ابن‌سينا در دو کتاب مهم خود يعني "قانون" و "شفا" بحث "فلسفه پزشکي" را طرح نکرده است، اما اگر بتوانيم با غور و تعمق در فلسفه ايراني و اسلامي به نکات قابل توجهي در حوزه "فلسفه پزشکي" وارد شويم، شايد بتوانيم در بحث "فلسفه پزشکي" که امروزه در جهان مورد توجه قرار دارد و دپارتمان‌هاي مختلفي در جهان در اين زمينه فعاليت مي‌کنند حرفي نو، و نه تاريخي، براي گفتن داشته باشيم. اما تمام اين موارد نيازمند مطالعه جدي و آشنايي با تحقيقات و کتاب‌هايي است که در حوزه "فلسفه پزشکي" منتشر شده است.